✿مجله اینترنتی کفشدوزکـ✿

تربيت منهاي عقده حقارت

1390/12/2 13:30
نویسنده : قاصــــــدك
959 بازدید
اشتراک گذاری

 

تربيت صحيح کودک، اولين و اساسي ترين رکن سعادت فردي و اجتماعي است و اين مسئوليت خطير در درجه اول به عهده والدين مي باشد.پدران و مادراني که عالم به روش هاي تربيتي نيستند و از نيک و بدهاي آن بي خبرند، يا آنکه مي دانند ولي بطور صحيح و شايسته در مورد فرزندان خود عملا بکار نمي برند، قادر نيستند اطفال خويش را به خوبي تربيت کنند و آنان را افراد صالحي بار بياورند.

تربيت منهاي عقده حقارت

محبت هاي بي مورد، خشنونت هاي بي موقع، ناز کشيدن هاي غلط ، تشويق نکردن، بي جا تشويق کردن و خلاصه تمام اين عيوب تربيتي يا معلول ناداني مربي است و يا بر اثر اينست که مربي دانا نخواسته  يا نتوانسته است به وظايف خود عمل کند. در هرحال نتيجه اش سوء تربيت است.

تربيت بد يعني طفل را بدون خط مشي معين و تقسيم وقت به حال خود گذاشتن. در اين حالت است که کودک، بدون رنج و زحمت به هرچه بخواهد مي رسد، بخصوص اگر يقين داشته باشد که به جزاي اعمالش نمي رسد.

تربيت هاي سوء و ناپسنديده در جسم و جان کودک آثار بدي مي گذارد و بعضي از آنها تا پايان عمر باقي مي ماند و همواره صاحبش را رنج مي دهد. يکي از آثار سوء تربيت پديد آمدن عقده حقارت است.

کساني که به اين حالت رواني گرفتارند و در خويش احساس پستي مي کنند، هميشه پريشان خاطر و مضطربند و ضميرشان از فشار نگراني و ناراحتي در عذاب است.

شخصيت چنين آدمي ترکيبي است از بي ثباتي، عدم اعتماد به نفس و ترديد و دودلي، سپس فرار از واقعيات زندگي و پناه بردن به خواب و خيال، الکل، قمار و نظاير آن. از طرف ديگر اگر اين آدم جزو انسان هاي ماجراجو باشد، براي پوشاندن حس حقارت خودبحراني کردن، حق کشي، خود را بالاتر از ديگران شمردن، و افراط و مبالغه در رفتار و گفتار مي پردازد.

بسياري از گريه ها و خنده ها، فروتني ها و تکبرها، انتقام يا چشم پوشي ها، گوشه نشيني يا خودنمايي ها، تکريم يا توهين ها و دهها اعمال ديگر مردم، از عقده حقارت سرچشمه مي گيرد. گاهي اين اعمال به اندازه اي طبيعي جلوه مي کند که نه مردم به منشاء رواني آن توجه مي کنند و نه خود فرد به ريشه کار خود که از عقده حقارت سرچشمه مي گيرد آگاهي دارد.

عکس العمل هايي که مردم بر اثر عقده حقارت از خود بروز مي دهند متفاوت است، زيرا صرف نظر از اينکه احساس حقارت ها از نظر شدت و ضعف با هم متفاوت هستند، بعلاوه شرايط محيط زندگي و عوامل اجتماعي که در طرز رفتار و گفتار مردم موثر است، با يکديگر فرق دارد.

در ذيل به اثرات عقده حقارت در کودکان و بزرگسالان اشاره خواهيم نمود:

انتقام گرفتن: يکي از مهمترين و خطرناک ترين عکس العمل هاي عقده حقارت که بعضي از کودکان و بزرگسالان از خود نشان مي دهند و گاهي باعث سرکشي و طغيان مي شود و خطرات غير قابل جبراني به بار مي آورد،انتقام گرفتن است.يکي از علت پيدايش عقده حقارت رفتار خشن و بي رحمانه اي است که درباره بعضي از کودکان اعمال مي شود.يعني به آنها با نظر حقارت و نفرت نگريسته مي شود. از اين بدتر، موضوع تنبيهات بدني است که مغز و روح کودک را تحت تاثير قرار مي دهد. اطفال معصومي که گرفتار چنين مصائبي باشند بلاشک در رديف خطرناک ترين دشمنان جامعه قرار خواهند گرفت. هر بد و بيراهي که در کودکي نصيب طفل مي شود موجب بروز عکس العمل مشابهي از طرف وي مي گردد. 

کودکاني که به احساس حقارت مبتلا مي شوند گاهي از ترس توهين و تمسخر ديگران کناره گير مي شوند و از آميزش با ديگران پرهيز مي کنند.لازم است پدران و مادران به اين قبيل کودکان توجه خاصي داشته باشند و تا جايي که ممکن است با ضعف روحي آنان مبارزه کنند

جبران نقص: کسي که گرفتار عقده حقارت مي باشد براي جبران نقص دروني خود و يا لااقل به منظور قانع کردن خويش، به کارهايي که در نظرش شايسته و مناسب است، دست مي زند، ولي تمام توجهش به اين است که مردم به منشاء واقعي اعمالش که احساس حقارت است واقف نشوند.مانند جواني که بر اثر نداشتن استعداد کافي و يا تنبلي  درست تحصيل نکرده و بي سواد مانده است، در خود احساس حقارت مي کند و براي جبران اين احساس و تصحيح عمل خود مي گويد درس خواندن چه فايده اي دارد؟ چه بسيارند مردان تحصيل کرده اي که در اين شهر بيکار و سرگردانند.

محبت بيش از اندازه: محبت هاي نابجا و بيش از اندازه پدران و مادران، يکي از عواملي است که باعث پيدايش احساس حقارت در کودک مي شود. طفلي که به قدر مناسب و به اندازه صحيح از محبت والدينش برخوردار بوده، با ولادت طفل دوم ناراحت نخواهد شد، زيرا آن مقداري که قبلا مورد توجه و مهر پدر و مادربوده اکنون نيز هست. ولي کودکي که بيش از اندازه محبت ديده و در واقع لوس بار آمده است با ولادت فرزند دوم سخت ناراحت مي شود. در خود احساس حقارت مي کند، زيرا مي بيند قسمتي از محبت هاي اختصاصي او نصيب نوزاد جديد شده است. به وي حسد مي برد، او را کتک مي زند، انگشت به چشمش مي کند. همچنين انتقامش از پدر و مادرش به اين صورت مي باشد که با آنها بدرفتاري مي کند، تندخو و کج خلق مي شود، گاهي ناسزا مي گويد.

محروميت: يکي از عوامل ايجاد کننده عقده حقارت در کودک، محروميت از لباس مناسب و غذاي خوب و اسباب بازي و لوازم تحصيلي و نظاير آنهاست.

تربيت منهاي عقده حقارت

يکي ديگر از وسايل انتقام گرفتن و جبران شکست هاي دروني، براي کساني که به عقده حقارت مبتلا هستند مسخرگي، بدزباني، انتقادکردن و کارهايي نظير آنهاست.

بعضي از افراد مغلوب احساس حقارت مي شوند و همواره از آن رنج مي برند، خود را مي بازند، شخصيت خود را از دست مي دهند، براي اينکه مورد تحقير مردم نشوند از جامعه فرار مي کنند، منزوي مي شوند، از قبول مسئوليت سر باز مي زنند، از انجام هر کار اجتماعي شانه خالي مي کنند و به اين صورت شکست روحي خويش را جبران کرده و از فشار دروني خود مي کاهند.

کودکاني که به احساس حقارت مبتلا مي شوند گاهي از ترس توهين و تمسخر ديگران کناره گير مي شوند و از آميزش با ديگران پرهيز مي کنند.لازم است پدران و مادران به اين قبيل کودکان توجه خاصي داشته باشند و تا جايي که ممکن است با ضعف روحي آنان مبارزه کنند.زيرا کودک ابتدا از يک جهت گرفتار احساس حقارت است و براي اينکه از همان جهت مورد تحقير واقع نشود کناره گيري مي کند، ولي تدريجا اين حالت رواني مانند يک بيماري در ساير مراحل زندگي کودک اثر مي گذارد و کم کم طبع او را منزوي بار مي آورد و از آميزش و معاشرت با مردم گريزان مي شود و اين خود در زندگي آينده او آثار نامطلوبي خواهد داشت.

بهترين و اساسي ترين راه مبارزه با احساس حقارت آن است که آدمي شخصيت خود را نبازد، حتي المقدور آن را ناديده بگيرد و به دست فراموشي بسپارد، با اطمينان خاطر فکر کند، براي آشکار کردن استعداد و قابليت خويش تصميم بگيرد، کاري که خود را براي آن شايسته مي داند انتخاب نمايد،تمام نيروي خود را در آن راه به کار اندازد و براي نيل به آن حداثر جديت را داشته باشد.

منبع: کودک از نظر وراثت و تربيت. گفتار فلسفي. ج 2

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)